هنوز هستم و میخواهم که بمانم

خونه جدید خیلی دوست داشتنیه

یه حیاط کوچولو داره با یه حوض خوشگل، یکم نورش کمه ولی همون نیمچه حیاطش به یه دنیا نور می ارزه. اونم تو این بی حیاطی و بی بالکنی

خلاصه خونه مرتب شد و به قول معروف جا افتادیم اما امان مخابرات و وایمکس و هزار تا شرکت دیگه که تا آدم رو به دنیای مجازی برسونه جونش رو به لبش میرسونه

قراره وصل بشیم به این دنیا ولی امروز فردا داره و امیدوارم زودتر به فردا برسیم....

جای خیلی از دوستای قدیمی ، همون هائی که یه مدت زمان زیادی با هم از طریق داستانها و این وبلاگ گپ و گفتی میزدیم و شوخی میکردیم خالی

ولی اینروزها یاد یکی از پست های دوست عزیزم "روانی" می افتم

همون پستی که قرار بود راجع به پنج نفر از دوستای وبلاگیش بنویسه که در پنج سال آینده چه اتفاقی براشون می افته......حتما امید جان یادشون میاد!!!!

و حالا یکسال نشده....

میخوام یه خبر بهتون بدم

برای خودم خیلی مهمه و نمیدونم برای شما هم میتونه یه کوچولو اهمیت داشته باشه یا نه!!!

روزهای جالبی رو میگذرونم.....روزهایی که پر از احساسات ضد و نقیضه

خوشحالی...هیجان...عشق.. ترس....اینده نگری .....تنبلی...خواب آلودگی....سرگیجه....

من مادر شدم

بر میگردم

مشاور املاک

با عرض درود فراوان

اینروزها یکم گرفتارم . راستش گیر بنگاهی جماعت نیافتادی تا هوس جا به جائی نکنی!!!

از قضا ما بدجور گیر این جماعتیم. متاسفانه

هر کاری به نظرم باید تو ذات آدمها باشه ولی از بد روزگار از بس دور از جونتون جوون علاف زیاده مشاور املاک هم زیاد شده

میری تو بنگاه یا همون به قول خودشون املاک...میبینی گوش تا گوش جوون خوش قد و بالا و بد قد و بالا..زشت و زیبا..با اعصاب و بی اعصاب و ... هزار تا مذل دیگه نشسته

میری تو

- سلام. من یه مورد رهن کامل میخواستم

اول آقا یه نگاهی به انگشت چهارم سمت چپت میندازه. بعد میبینه خوب به سلامتی زوجین

- بفرمائید.چقدر بوچه دارین

نفس عمیقی میکشی میگی

- 50 میلیون

یارو لباش آویزون میشه

- آخه خانوم 50 میلیونم پوله!!!

خیلی دلم میخواد بدونم خونش کجاست!!!!خریده؟؟؟چقدر رهن کرده؟؟؟حقوقش چقدره!!!سواد داره یا بی سواده!!....ولش کن

- خوب چقدر باید پول داشت آقا

یه نگاه مسخره ای بهت میندازه میگه

- اگه صد میلیون داری یه مورد اکازیون دارم. 100 متر دو خوابه تو فلان جا مثلا

آخه مرد حسابی اگه من صد میلیون جیرینگی داشتم که لازم نبود بیام مشاوره..چیزی که ریخته خونه گرون

- نه اقا شرمنده. ما دو تا کارمندیم از اینور و اونور جور کردیم شده 50 میلیون حالا تو بگو یه وامم روش 70 میلیون داری یا نه

- نـــــــــــــــچ

.....

چند روز بعد

آقای ... هستم بفرمائید

- یه آگهی دادین تو روزنامه یه خونه 120متری رهن کامل..چند!!

- 55 میلیون

گل از گلمان شکفت ناگهان و هول شدیم و گفتیم

- خوب کی میشه دیدش

- همین الان خانوم. کی میتونین بیاین

- تا یه ربع دیگه اونجام

- در خدمتیم

....

یک ربع بعد

...

تو پیچ میدون یه خانومی که یه ماشین 20 میلیونی زیر پاشون بود از کنارم آنچنان رد شد که انگار نه انگار من اونجا هستم. دستم رو گذاشتم رو بوق. وقتی منو دیدی یه دهن کجی هم کرد و بالاخره فهمید فرمون برای چه امریه و خودشو کشید اونور

...

جلوی در بنگاه زنگ زدم به همون آقاهه که خیلی با ادب بود و گفت 55 میلیون خیلی پوله

اومد و سوار شد. بعد گفت لطفا دنبال اون ماشین بیست میلیونی برو اون هم داره میاد خونه ببینه

چشمام گرد شد

- اون هم!!!همین دو ثانیه پیش داشت دعوامون میشد

میخنده

خودمو آماده کرد که اگه خونه خوب بود و پسندیدم یه جنگ دومی هم با این خانومه راه بندازم

بالاخره رسیدیم

خونه که اون نبود. یه خونه 100 متری بود یه جای دیگه

- پس اون خونه چی

- بعد از اینجا میریم

خوب خدا رو شکر

من و خانومه و اقاهه سوار آسانسور شدیم که بریم بالا .تمام طبقه ها رو رفتیم تا بفهمیم کدومه

بالاخره فهمیدیم و یهو حضرت مشاور یادش اومد که ای ددم واااای کلید رو از نگهبان نگرفتم

من و خانوم بی اعصابه بدتر از من تنها مونیدم

خانومه گفت

- شما هم بودجه تون 70 میلیونه

- بله

- والا بد دروزمونه ای شده من یه خونه دیروز پسندیدم ولی وقتی صاحبخونه فهمید یه زن مطلقه هستم گفت منبا زن جماعت معامله نمیکنم

به به!

- خلاصه یارو اومد و خونه رو نشون داد.چه افتضاحی بود بماند. من که نپسنیدیم و کلی ایراد گرفتم

خانومه گفت

- آقا من همینو میخوام

بعد که دیدی من هی دارم عیب و ایراد میذارم گفت نمیخوام

خلاصه برگشتیم. دردسرتون ندم. اقا مشاوره پرید تو ماشین خانوم مطلقه و به من گفت دیگه موردی ندارم برای نشون دادن.

به سلامت

پ.ن: میدونین فقر چیه!!!!

روزی برای ابراز عشق

سلام دوستای عزیزم

مرسی بابت کامنتهای پر از محبتتون

راستش یکم سخته برام نوشتن. بعد از اینهمه مدت داستان نوشتن نمیتونم مثل بچه آدم بنویسم ولی حالا استارت رو میزنیم ببینیم بقیه اش چی میشه

....

امروز یه مطلب خوندم تو یه سایت خبری که نوشته بود سمبل های ولنتاین ممنوعه!!!؟(اعم از رز قرمز، جعبه قرمز، شکلات قرمز)

خیلی دلم میخواست برم و یه کامنت حسابی براش بذارم که آخه چی میگین!!!فقط الکی میگین ممنوعه!!!

یعنی اگه من دلم خواست برم برای گلدون خونم رز قرمز بخرم و کنارش یه بسته شکلات قلبی بذارم و یه کارت قرمز که روش نوشته شده" عزیزم دوستت دارم" ممنوعه!!!!!!

یعنی تو اون روز هیچ کس هیچ رنگ قرمزی نباید بفروشه!!!یا بخره!!!یا اگر هم میخره به صورت جنس خلاف قانون باهاش برخورد کنه!!!

تازه جالب ترین قسمت قضیه اینجا بود که دوست مسلمونی کامنت گذاشته بود که:

ما شهید ندادیم که اینجوری بشه!!!که رنگ شمر بشه رنگ عشق!!! ها ها ها ها

من تا جالا نمیدونستم قرمز رنگ شمره!!!شما چطور؟

پی نوشت: خوب میگم اینهمه روز رو نامگذاری کردن..مثلا روز مادر، روز پدر، روز پرستار، روز بیمار، روز بهیار، روز درخنکاری، روز کودک، روز حمایت از مردم فلان جائک.....خوب یه روزم بشه روز عشق...چی میشه!!!

شروع دوباره

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام

وای اینجا چه بوی خوبی داره!!!!!پر از خاطرات شیرینه....

ممنونم دوست بسیار عزیزم که این لطف رو به من داشتین و اینجا رو برام نگه داشتین

بسیار بسیار ممنون

من برگشتم

از اونجائیکه خیلی عجولم و نمیتونم صبر کنم تا پسورد رو بگیرم!!!!!بدو بدو رفتم و یه وبلاگ جدید باز کردم

دستنوشته های من

elisha.blogfa.com

این آدرسشه. داستان جدید رو اونجا شروع کردم

دلم میخواد اینجا رو به روزمرگی های خودم و چیزهائیکه بعضی وقتها دوست دارم بنویسم تبدیل کنم

شاید طنز شاید تلخ شاید شادی ...خلاصه میخوام به جای هدرمندی هدفمند بشم

خیلی خیلی دلم براتون تنگ شده.کاش میشد دوباره همه چیز رو به حالت اول برگردوند و دوباره صفحه من پر بشه از دوستای عزیز

منتظرتونم

الهام