با عرض درود فراوان
اینروزها یکم گرفتارم . راستش گیر بنگاهی جماعت نیافتادی تا هوس جا به جائی نکنی!!!
از قضا ما بدجور گیر این جماعتیم. متاسفانه
هر کاری به نظرم باید تو ذات آدمها باشه ولی از بد روزگار از بس دور از جونتون جوون علاف زیاده مشاور املاک هم زیاد شده
میری تو بنگاه یا همون به قول خودشون املاک...میبینی گوش تا گوش جوون خوش قد و بالا و بد قد و بالا..زشت و زیبا..با اعصاب و بی اعصاب و ... هزار تا مذل دیگه نشسته
میری تو
- سلام. من یه مورد رهن کامل میخواستم
اول آقا یه نگاهی به انگشت چهارم سمت چپت میندازه. بعد میبینه خوب به سلامتی زوجین
- بفرمائید.چقدر بوچه دارین
نفس عمیقی میکشی میگی
- 50 میلیون
یارو لباش آویزون میشه
- آخه خانوم 50 میلیونم پوله!!!
خیلی دلم میخواد بدونم خونش کجاست!!!!خریده؟؟؟چقدر رهن کرده؟؟؟حقوقش چقدره!!!سواد داره یا بی سواده!!....ولش کن
- خوب چقدر باید پول داشت آقا
یه نگاه مسخره ای بهت میندازه میگه
- اگه صد میلیون داری یه مورد اکازیون دارم. 100 متر دو خوابه تو فلان جا مثلا
آخه مرد حسابی اگه من صد میلیون جیرینگی داشتم که لازم نبود بیام مشاوره..چیزی که ریخته خونه گرون
- نه اقا شرمنده. ما دو تا کارمندیم از اینور و اونور جور کردیم شده 50 میلیون حالا تو بگو یه وامم روش 70 میلیون داری یا نه
- نـــــــــــــــچ
.....
چند روز بعد
آقای ... هستم بفرمائید
- یه آگهی دادین تو روزنامه یه خونه 120متری رهن کامل..چند!!
- 55 میلیون
گل از گلمان شکفت ناگهان و هول شدیم و گفتیم
- خوب کی میشه دیدش
- همین الان خانوم. کی میتونین بیاین
- تا یه ربع دیگه اونجام
- در خدمتیم
....
یک ربع بعد
...
تو پیچ میدون یه خانومی که یه ماشین 20 میلیونی زیر پاشون بود از کنارم آنچنان رد شد که انگار نه انگار من اونجا هستم. دستم رو گذاشتم رو بوق. وقتی منو دیدی یه دهن کجی هم کرد و بالاخره فهمید فرمون برای چه امریه و خودشو کشید اونور
...
جلوی در بنگاه زنگ زدم به همون آقاهه که خیلی با ادب بود و گفت 55 میلیون خیلی پوله
اومد و سوار شد. بعد گفت لطفا دنبال اون ماشین بیست میلیونی برو اون هم داره میاد خونه ببینه
چشمام گرد شد
- اون هم!!!همین دو ثانیه پیش داشت دعوامون میشد
میخنده
خودمو آماده کرد که اگه خونه خوب بود و پسندیدم یه جنگ دومی هم با این خانومه راه بندازم
بالاخره رسیدیم
خونه که اون نبود. یه خونه 100 متری بود یه جای دیگه
- پس اون خونه چی
- بعد از اینجا میریم
خوب خدا رو شکر
من و خانومه و اقاهه سوار آسانسور شدیم که بریم بالا .تمام طبقه ها رو رفتیم تا بفهمیم کدومه
بالاخره فهمیدیم و یهو حضرت مشاور یادش اومد که ای ددم واااای کلید رو از نگهبان نگرفتم
من و خانوم بی اعصابه بدتر از من تنها مونیدم
خانومه گفت
- شما هم بودجه تون 70 میلیونه
- بله
- والا بد دروزمونه ای شده من یه خونه دیروز پسندیدم ولی وقتی صاحبخونه فهمید یه زن مطلقه هستم گفت منبا زن جماعت معامله نمیکنم
به به!
- خلاصه یارو اومد و خونه رو نشون داد.چه افتضاحی بود بماند. من که نپسنیدیم و کلی ایراد گرفتم
خانومه گفت
- آقا من همینو میخوام
بعد که دیدی من هی دارم عیب و ایراد میذارم گفت نمیخوام
خلاصه برگشتیم. دردسرتون ندم. اقا مشاوره پرید تو ماشین خانوم مطلقه و به من گفت دیگه موردی ندارم برای نشون دادن.
به سلامت
پ.ن: میدونین فقر چیه!!!!