دیدین گفتم زود برمیگردم
القصه...
ما یه دکتری داشتیم اون اولا که خیلی باحال بود و این باحالیش روی اعصاب من و نینی و همسر بود.
بهش میگفتم دلم درد داره میگفت ساعت ۱۱ شب بشین و چشمات رو ببند تا بذارمت تو حلقه انرژی
میگفتم روحیه ام داغونه همون قبلیه رو میگفت
خلاصه از هر دفعه که ویزیت میکرد نصف زمان رو به تبلیغ فرا درمانی و عرفان میگذروند
حالا هی من میگفتم بابا اصلا من به این چیز ها اعتقاد ندارم ولی مگه حالیش میشد!!!!
یه اخلاق خوب دیگه ای هم که داشت مبارز سرسخت چاقی بود.البته فکر کنم تو خونه خودشون آینه قحطی بود.هی به من میگفت این دنبه هات رو آب کن. برو ورزش بعد دو تا لیمو ترش بخور...احمق یادش رفته بود من ناسلامتی باردارم . به جای وزن کم کردن باید وزن اضافه کنم
خلاصه تمام آزمایش ها و سونوگرافی ها رو خودم بهش یاد آوری میکردم تا اینکه طاقتم طاق شد و رفتم ژیش یه دکتر دیگه
این دکترم رو دوست دارم.خیلی منطقی و موجه است و هی رو اعصاب آدم زیک زاگ نمیره
اما......
از بد روزگار دیابت بارداری ول کنم نیست. خلاصه هی برو دکتر زنان و برو دکتر غدد و برو متخصص تغدیه آخرشم باید برم بیمارستان بستری بشم تا انسولین بزنن بهم...ای خدا...فقط دلم میخواد اون دنیا خبری از بهشت نباشه.....
من نمیدونم چرا اینروزها هم بازار بیمارستان عرفان داغه. همه دکترا از قلب بگیر تا انگشت پا میخوان عرفان عملت کنن و بستریت کنن. مثل اینکه پورسانتش خوبه
دیروز رفتم عرفان ببینم باید چه خاکی توسرم بریزم برای بستری
پذیرش که انگار نه انگار. یه نگاه به معرفی نامه ام کرد و گفت برو واحد ترخیص!!!
گفتم من هنوز بستری نشدم که ترخیص بشم
گفت اونا میدونن
ما هم رفتیم واحد ترخیص. یه آقائی نشسته بود اونجا با یه ظاهر چت و چرک.من فکر کردم باید نظافت چی باشه و نسشته اینجا که جای آقای ترخیص چی خالی نباشه ولی با لحجه ای غلیظ که نمیدونم مال کدوم شهرستان بود گفت
- بله خانوم!
- دکتر دستور بستری داده..
- برین پذیرش
من نمیدونم تو این مملکت چرا هیچ کسی صبر نمیکنه کلامت منعقد بشه!!!!همه با دنبپائی میپرن وسط حرفت و میخوان زودتر خاموشت کنن!!!
- الان اونجا بودم. گفت بیام اینجا
همینطور که سرش پائین بود و نمیدونم چی کار میکرد گفت
- سیصد تومن بیعانه با معرفی نامه دکتر باید بیارین برین پذیرش
- کی! چه ساعتی. بعئ من بیمه تکمیلی ....
دوباره چفت پا
- خانوم سیصد تومن بیعانه معرفی نامه دکتر..
- ای بابا آقا یه دقیقه به حرف من توجه کنید. چشم سیصد تومن رو میدم اما جواب سوالم رو بدین
سرش رو به زور آورد بالا و نگاهی بهم کرد که احساس کردم همین الان از ته یه ده بی نام و نشون اومدم
- سوالت رو بگو
- بیمه تکمیلی دارم باید چه گلی به سرم بگیرم!!!
- برین پیش نماینده بیمه تون. اونم الان نیست ساعت ۹ تا ۱۱ صبح میاد
از اتاق اومدم بیرون.
" من نمیدونم چرا همه از هر دهی میان یه کاری تو این شهر تهران دارن الا یه مشت جوونی که همینجا به دنیا اومدن!!!"
یارو فرق ... از .... تشخیص نمیداد اونوقت واسه من قیافه پروفوسورا رو گرفته بود
نتیجه گیری: بیمارستان دولتی و خصوصی هیچ فرقی با هم ندارن. حتی در طرز برخورد.یعنی جمله هر چی پول بدی همونقدر آش میخوری هم دیگه کار نمیکنه
حالا فکرکنید دو روز باید این بیمارستان رو تحمل کنم!!!کاشکی الان من جای دخترم بودم
سلامت باشید